جم جمک برگ خزون

اینجا دنیای بچه های منه

جم جمک برگ خزون

اینجا دنیای بچه های منه

اولین دندان

کرم دندان اولین دندانش که در آمد،فوری یک مسواک خرید.خمیر دندان هم خرید.حالا او تا دندانی را می خورد می رود دندانش را مسواک می زند.کرم دندان به بهداشت دهان و دندان خیلی اهمیت می دهد! 

محمد رضا شمس

خاطره نامک

من در طی این ماه کلن پنج جلسه با بچه ها بودم و تجربه های خیلی شیرینی با اونا داشتم.هر دفعه که ازشون خواستم که متنی بنویسند وقت ارائه کار سرشار از لذت بوده زبان کودکانه اونا یه دنیای خیلی فشنگه 

مثلن از در مورد خوراکی مورد علاقه شون فاطمه نوشته یود من عاشق بستنی هستم وقتی که بستنی می خورم احساس می کنم که تو بهشت هستم.وقتی ایناس در مورد هات داگ می خوند همشون دهنشون آی افتاده بود و کلن متوجه علاقه وافر بچه ها به فست فود شدم. 

اما پسرام حرفشون این بود که ما پیتزا رو دوست داریم اما گرونه ،کم می خوریم ماهی یک بار و این برام درد آور بود کلن دنیای اشک ها و لبخندهاست.

ترانه های عامیانه

این متن به شما کمک می کند تا دلیل انتخاب نام وبلاگ را بدانید و اینکه من علاقه بسیار زیادی به ادبیات شفاهی و افسانه ها داشته ام،دارم و خواهم داشت. 

ترانه یعنی تر و تازه ، جوان خوش صورت ، از قرن ها پیش ترانه ها به صورت خودجوش و به مناسبت های مختلف بر زبان های مردم جاری می شد و در اندک مدتی همه آن ها را فرا می گرفتند و می خواندند .

شادروان صادق هدایت ، نویسنده ی بزرگ ، بسیاری از ترانه های مردمی را که از دورترین ایام بر زبان ها جاری بود ، گرد آوری کرد و در مجموعه ای به نام « اوسانه » به سال 1309 منتشر نمود .

« جُم جُمک برگ خزون / مادرم زینب خاتون/ گیس داره قد کمون / از کمون بلندترک / از شبق مشکی ترک / ننه جون شونه می خواد / شونه ی فیروزه می خواد / حموم سی روزه می خواد »

ترانه های عامیانه ، حیاتی طولانی دارند . سینه به سینه و از نسلی به نسلی دیگر گشته اند . ترانه های عامیانه از اشعاری همراه با وزن ، قافیه و موسیقی برخوردارند و در اشکال و قالب های گوناگون موجودند . ویژگی ممتاز ترانه های عامیانه عبارت است از : شاعر مشخصی ندارند . ساختمانی ساده دارند و به طور شفاهی در بین مردم رواج یافته اند .

ترانه های عامیانه از لحاظ مضمون گوناگون اند . مانند : ترانه های سیاسی ، انتقادی ، چیستان ها ، غنایی ، شادی و سرور ، عزا ، بازی و ... برخی از مضامین ترانه های عامیانه با دنیای کودکان سازگارتر است . مانند ترانه های مربوط به بازی و نوازش های مادر به کودک .

« بـه کس کسانش نمی دم / به همـه کسانش نمی دم / به راه دورش نمی دم / به مرد پیرش نمی دم / شاه بیاد با لشکرش / برا پسر بزرگترش / آیا بدم آیا ندم »

برخی از ترانه ها نشان دهنده ی اعتراض و خواسته ی مردم بوده است . با رفتن ناصرالدین شاه به سفر عتبات در سال 1288 ، نان گران می شود . تهرانی ها این گــرانی را از چشم عیسی خان وزیر می دیـدند و ترانه ی زیر را ساخته در کوچه و بازار می خواندند :

« شاه کج کلا رفته کربلا / نان شده گران یک من یک قران / یک من یک قران ما شدیم اسیر / از دست وزیر از دست وزیر »

ادامه مطلب ...

ادبیات کودک و نوجوان

تعاریف و کاربردهای سنتی

تاریخچه ادبیات کودک،نشان می‌دهد که این‌گونه ادبی در ایران پس از مشروطه،توسط علمای تعلیم و تربیت شکل گرفته است.نخستین حرکت‌ها را در شکل امروزین،به نام‌آورانی هم چون جبار باغچه‌بان نسبت می‌دهند که‌ نخستین آثار کودکانه‌اش را حدودا پس از سال 1300 برای بچه‌ها منتشر کرد. (فرهنگنامه،ج 2،ص 176)تأکید بر دیدگاه‌های تعلیم و تربیتی باغچه‌بان،نه‌ ازاین‌روست که او معلم بوده،بلکه چنین دیدگاهی را می‌توان از موضوع کتاب-های او دریافت و چنین نگاهی را به شرایط خاص و طبیعی آن دوران مربوط دانست.دیگرانی هم که در آن دوران به کار برای کودکان روی آوردند،نگاه‌شان‌ بیش از آن‌که زیبایی‌شناسانه باشد،آموزشی بوده است.اگر خود را در شرایط آن سال‌ها قرار دهیم،احتمالا به این نتیجه خواهیم رسید که غیر از این هم‌ نمی‌توانسته باشد.

این دیدگاه تعلیم و تربیتی،در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی،جای خود را به نگاهی سیاسی داد و پس از انقلاب،ادبیات کودک رفته رفته هویتی مستقل‌ یافت و پدیدآورندگان،دست کم در تئوری،به این نقطه رسیدند که ادبیاتکودک اگر با رعایت دنیای کودک و نه از موضعی بزرگسالانه آفریده شود، توفیق بیشتری خواهد داشت.به عبارت دیگر،دریافتند که باید از دریچه چشم‌کودک به خلق ادبیات کودک بپردازند.(حجوانی،1379)

با این همه،به نظر می‌رسد که در بعد تئوری و نظری،تعریف ما از ادبیاتکودک هنوز در همان حلقه سنتی و متعلق به دوره سیادت علمای تعلیم و تربیت‌ قرار دارد.به عبارتی،ادبیات کودک حتی در متون متخصصان متأخر و امروزی، چه در ایران و چه در دیگر کشورها،بیشتر با اتکا به همان نگاه سنتی و بزرگسال‌ محورانه تعریف می‌شود:نوشته‌هایی خلاق که توسط بزرگ‌ترها برای بچه‌ها خلق شده است.

آن‌چه در این قبیل تعاریف دیده نشده،و یا در اولویت قرار نگرفته،این‌ است که یک وجه ظهور ادبیات کودک نیز می‌تواند این باشد که بچه‌ها خود در میان انبوه آثار ادبی موجود،آثاری را بپسندند که ممکن است برای آن‌ها نوشته‌ نشده اما عملا با دنیای‌شان همخوانی دارد.می‌توان این عارضه را چنین بیان‌ کرد که ملاک تعلق و یا عدم تعلق داستان‌ها و شعرها به حوزه کودک،نیت مؤلف‌ بزرگسال بوده است و نه پسند مخاطب کودک.

البته لازم است پیش از این که اشکال کنید،توضیح دهم که بله،عملا امروزه داستان‌ها و شعرهایی از حوزه بزرگسال مورد پسند بچه‌ها قرار گرفته و ما آن‌ها را در حوزه ادبیات کودک شماره می‌کنیم،اما حرف این‌جاست که چنین‌ مواردی شکل یک جریان برنامه‌دار و هدفمند به خود نگرفته‌اند،بلکه آثاری از حوزه بزرگسال،این گوشه و آن گوشه و گاه به حسب تصادف و نیز به مرور زمان، در پسند کودکان افتاده‌اند.مثال روشن،رمان‌هایی هم چون اولیور تویست از چارلز دیکنز است که برای بچه‌ها و یا نوجوانان نوشته نشد،اما به مرور زمان مورد توجه آن‌ها قرار گرفت.به عبارت دیگر،وقتی بزرگ‌ترها دیده‌اند که ممکن است‌ آثاری در حوزه شعر و داستان بزرگسال با استقبال خوانندگان کودک روبه‌رو شوند،به این فکر نیفتاده‌اند که دیگر آثار موجود در حوزه بزرگسال را نیز از این‌ زاویه که ممکن است مورد پسند بچه‌ها قرار گیرند،بررسی کنند و یا در اختیار بچه‌ها قرار دهند تا از این طریق حوزه ادبیات کودک را وسعت بخشند.و اما از خود بپرسیم:چرا تا به حال چنین جریانی ایجاد نشده است؟گمان و احتمالی که‌ دست به نقد به ذهن نگارنده می‌رسد،این است:بیم‌های بزرگ‌ترها.

ادامه مطلب ...

سلام

خوب ما یه جایی زندگی می کنیم به نام بوشهر اینجا دقیقن پایین ترین نقطه کشور عزیزمونه 

مساحتی حدود بیست و هفت هزار و شش‌صدو پنجاه و سه کیلومتر مربع بین بیست و هفت درجه و چهارده دقیقه عرض شمالی و پنجاه درجه و شش دقیقه تا پنجاه و دو درجه و پنجاه و هشت دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ قرار دارد. 

ما اینجا یه دریا داریم به بزرگی دلهای شما و آب تر از چشمه های زلال چشمان شما 

یه عالمه هم بچه های رنگاوارنگ اینجا ببخشید باید بگم دارررررررم که زندگین بوی خوب زندگین مثله گلها پاک و مهربون کلی لپ های گل گلی دارن و کلی لب های عسلی 

من هستم و می نویسم برای آفتابگردونای قشنگم